|
پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : شیوا
ادامه مطلب ...
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : شیوا
جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : شیوا
دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند.
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : شیوا
قانونهايي كه زوجها هنگام مشاجره بايد بدانند و رعايت كنند
در بيشتر زندگيها دعوا و كشمكش وجود دارد و شايد به قول قديميها دعوا نمك زندگي باشد اما اگر بلد نباشيد با اين موقعيتها برخورد كنيد، ممكن است به بحران بخوريد، پس يادگرفتن اصول دعوا براي هرفردي واجب است ادامه مطلب ...
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: 22:39 :: نويسنده : شیوا
دكتر «فيل» درباره تمام باورهاي نادرستي كه درباره رابطه بين 2 زوج وجود دارد هشدار ميدهد، باورهايي كه مانع خوشبختي بسياري از زوجها ميشود و چاره كار، فهمي صحيح از اين باورهاست ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : شیوا
1– احساسي! کاملااحساسي تصميم بگيريد. در همان نگاه اول يک دل نه صد دل عاشق شويد. هرچه زودتر و شديدتر شيفته طرف مقابلتان شويد، احتمال بدبختي شما بيشتر خواهد شد. حتما شنيده ايد که عشق آدم را کور مي کند، خب اين همان عشق کور است. وقتي اين طور شيفته مي شويد ديگر عقلتان از کار مي افتد و بقيه ماجرا را هم خودتان بهتر مي دانيد!
2 – جرو بحث کنيد تغيير کنيد. به محض شروع رابطه (يا حتي قبل از شروع آن!) شروع کنيد به تغيير کردن. اين تغيير بايد در راستاي علايق طرف مقابلتان باشد. بلافاصله دريابيد که او چه جور آدمي است و فوري مثل او شويد. بعد هم هرچه او گفت بگوييد: «من هم همين طور، عزيزم!» دقيقا همان چيزي شويد که او مي خواهد. شايد فکر کنيد اين مکانيسم چندان موثر نيست، اما به شما اطمينان مي دهم که هست: با اين کار هم هويت خودتان را از دست مي دهيد، هم طرف مقابلتان را گول مي زنيد و هم بعد از مدتي ديگر نمي توانيد تغييرات تان را حفظ کنيد و خودتان مي شويد و تازه اينجا شروع جرو بحث ها و اختلافات است! البته تاثيرات گسترده ديگري هم دارد که وقتي به اين توصيه عمل کنيد خودتان مي فهميد.
ادامه مطلب ...
یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : شیوا
اگر:
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 كار سخت HARDWORK H+A+R+D+W+O+R+K 8+1+18+4+23+15+18+11=98% دانش KNOWLEDGE K+N+O+W+L+E+D+G+E 11+14+15+23+12+5+4+7+5=96% دوست داشتن LOVE L+O+V+E 12+15+22+5=54% خوشبختي LUCK L+U+C+K 12+21+3+11=47% پس چه چيز 100% را ميسازد ؟ پول ؟ ... نه !!! MONEY M+O+N+E+Y 13+15+14+5+25=72% راهبري ؟ ... نه !!! LEADERSHIP L+E+A+D+E+R+SH+I+P 12+5+1+4+5+18+19+9+16=89% هر مسئله اي راه حلي دارد تنها كافي است نگرش مان را تغيير دهيم نگرش ATTITUDE A+T+T+I+T+U+D+E 1+20+20+9+20+21+4+5=100% اين نگرش ما نسبت به زندگي و كار است كه زندگي را 100% مي سازد !!! نگرش تان را تغيير دهيد , تا بتوانيد زندگي تان را تغيير دهيد !!! حالا شما جواب سئوال را مي دانيد ... نگرش همه چيز است
یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, :: 7:58 :: نويسنده : شیوا
با قلب بشر، مونس و دمساز حسین است
منبع: كتاب اسرار عاشورا جلد اول و دوم
یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, :: 7:55 :: نويسنده : شیوا
دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
یک شنبه 15 آبان 1390برچسب:, :: 23:29 :: نويسنده : شیوا
ای عزیزان به شما هدیه ز یزدان آمد عید فرخنده نورانی قربان آمد حاجبان سعی شما شد به حفیفت مقبول رحمت واسعه حضرت سبحان آمد
عید سعید قربان مبارک
وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد.
یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟
خداوند فرمود:
آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟
او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی. او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.
فرشته تحت تأثیر قرار گرفت.
”فقط با دو دستش... این غیر ممکن است!“
و آیا ...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
سه شنبه 10 آبان 1398برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : شیوا
خدایا مرا ببخش اگر ماهی قلبم برخلاف جریان رود توست. مراببخش اگر شادابم و جسور اگر بی عقلم و عاشق. خدایا مرا ببخش مرا ببخش اگرم مترسک قلبم،ایمان را پرواز داده است وتو را در میان خوشه های قلبم پنهان ساخته ام. مرا ببخش اگر اینگونه ام خدایا مرا ببخش عصر روز پنج شنبه درایستگاه منتظراومدن اتوبوس بودم. پدرودختری به ایستگاه اومدن ونشستن.هردو ظاهری بسیارفقیرانه داشتند. دخترک معصوم، لباس کهنه ای به تن داشت خیلی کهنه.
اتوبوس نیومد پدردخترک تصمیم گرفت که تاکسی بگیره ولی راننده ها با مقصدی که اون میخواست هم مسیر نبودن. خسته شد و روی صندلی نشست.وقتی به دخترک نگاه نمی کردم بهم چشم می دوخت وقتی نگاهش می کردم چشم ازم برمی داشت به همین خاطربه او چشم دوختم و یک لحظه هم ازش چشم برنداشتم. نگاهم نمی کرد تا زمانی که بی طاقت شد و نگاه کرد رنگ چشماش سبز بود ونیازمند محبت.مدام چشمهایش راجمع می کرد تا منو واضح ببینه ازاینجا شد که فهمیدم چشمهاش کم سو ست.همین طور به هم زل زده بودیم.اتوبوس نیومد .پدرش دوباره بلند شد و تصمیم گرفت تاکسی بگیره ولی راننده ها باز هم اون مقصدی که او در نظرداشت رو نمی رفتن.وقتی برگشت تا روی صندلی بنشینه با دیدن ما یکه خورد .... ادامه مطلب ...
شنبه 7 آبان 1390برچسب:پیله, کمک کردن,بال پرواز,خواست خدا,تلاش,زندگی,قوانین,داستان, :: 11:14 :: نويسنده : شیوا
يك روز ، سوراخ كوچكي در يك پيله ظاهر شد . شخصي نشست و چند ساعت به جدال پروانه براي خارج شدن از سوراخ كوچك ايجاد شده درپیله نگاه كرد . فعاليت پروانه متوقف شد ، به نظر مي رسيد تمام تلاش خود را انجام داده و ديگر نمي تواند ادامه دهد . آن شخص تصميم گرفت به پروانه كمك كند و با قيچي پيله را باز كرد . پروانه به راحتي از پيله خارج شد اما بدنش ضعيف و بالهايش چروك بود . آن شخص باز هم به تماشاي پروانه ادامه داد چون انتظار داشت كه بالهاي پروانه باز ، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت كنند . اما هیچ اتفاقی نیفتاد ! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول شد و هرگز نتوانست پرواز کند .
چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن ، راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود ، تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند . گاهی اوقات ، تلاش تنها چیزیست که در زندگی نیاز داریم . اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم .
استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به یك چالش ذهنی کشاند:آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
ادامه مطلب ...
گفت: به پاهايم نگاه كن! ببين چقدر چندشآور است. چشمها را آزار ميدهم. دنيا را كثيف مي كنم. آدمهايت از من ميترسند. مرا ميكُشند براي اين كه زشتم. زشتي جرم من است. خدا هيچ نگفت. ادامه داد : اين دنيا فقط مال قشنگهاست. مال گلها و پروانهها. مال قاصدكها. مال من نيست. خدا گفت: چرا، مال تو هم هست. دوست داشتنِ يك گُل، دوست داشتنِ يك پروانه يا قاصدك كار چندان سختي نيست. اما دوست داشتن يك سوسك، دوست داشتن «تو» كاري دشوارست. دوست داشتن، كاريست آموختني؛ و همه، رنج آموختن را نميبرند. ببخش، كسي را كه تو را دوست ندارد، زيرا كه هنوز مؤمن نيست، زيرا كه هنوز دوست داشتن را نياموخته، او ابتداي راه است. مؤمن دوست دارد. همه را دوست دارد. زيرا همه از من است. و من زيبايم. من زيباييام، چشمهاي مؤمن جز زيبا نميبيند. زشتي در چشمهاست. در اين دايره، هر چه كه هست، نيكوست. آن كه بين آفريدههاي من خط كشيد، شيطان بود. شيطان مسؤول فاصلههاست. حالا، قشنگ كوچكم! نزديكتر بيا و غمگين مباش. قشنگ كوچك نزد خدا رفت و ديگر هيچ گاه نينديشيد كه نازيباست. شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم. هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟ واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.
شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند!
بله، در زندگی همه ما بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل کنار دستمونه، ولی این قدر به دور دستها نگاه میکنیم که آن را نمی بینیم.
شنبه 30 مهر 1390برچسب:آرزو, انسان,اخلاق,اجتماع, شکیبایی,امید, ثروت, جوانی, تملق, حقیقت,اندیشه,,,, :: 7:53 :: نويسنده : شیوا
آرزو، امید اجتماع آیا همه برادر نیستیم؟ نوع بشر باید خود را برادر همدیگر بدانند. اخلاق من همیشه میل دارم از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیز بیاموزم. شکیبایی موفقیتهایی که نصیب بشر شده عموما در سایه تحمل و بردباری بوده است. انسان آیا میدانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوش اندامیو سخنگویی و مردانگی و دانشوری و بزرگ منشی و فضیلت و جوانی و کَرم و چیزهای دیگری از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟ ثروت هرکس فقیر و قانع باشد ثروتمند است. اندیشه ای فتنه و فساد تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه میکنی. تملق تملق خوراک ابلهان است. جوانی جوانی جرعه ای است فرح انگیز ولی حیف که به پیری آمیخته میشود. حقیقت آنچه را داریم و از آن لذت میبریم چندان که باید ارزش نمینهیم و قدر آن را نمیشناسیم و چون از دست برود به ارزش آن پی میبریم، در این هنگام است که به این حقیقت متوجه میشویم تا مالک چیزی هستیم از مالکیت خود بی خبریم.
وقتي توي پارك زير يه درخت نشسته بودند يهو يه فرشتهء كوچيك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اينكه شما هميشه يه زوج فوق العاده بودين و تمام مدت به همديگه وفادار بودين من براي هر كدوم از شما يه دونه آرزو برآورده ميكنم.
زن از خوشحالي پريد بالا و گفت: اوه! چه عالي! من ميخوام همراه شوهرم به يه سفر دور دنيا بريم. فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! دو تا بليط درجه اول براي بهترين تور مسافرتي دور دنيا توي دستهاي زن ظاهر شد! حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه. مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: ادامه مطلب ...
کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی. مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد." پسرک گفت: ادامه مطلب ...
روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد. با خود عهد کرد تازمانی که
انسانی نیابد که بتواند او را به حیرت وا دارد، از این سفر بر نگردد. نیم دو جین روح را در خورجین ریخت. نان جویی بر داشت و به راه افتاد. رفت و رفت و رفت. هزاران فرسنگ راه رفت تا اینکه تردید در دلش جوانه بست که شاید تصمیم غلطی گرفته باشد. در هیچ کدام از جاده های دنیا به هیچ بنده ای که .... توجه او را جلب کند ویا حتی کنجکاوی او را بر انگیزد، بر نخورد. دیگر داشت خسته می شد. تصمیم گرفت به مکان مقدسی سر بزند؛ ولی حتی آنجا هم، که همیشه مبارزه ای ریشه دار از زمانهای دور، علیه او جریان داشت، هیچ چیز نتوانست حیرت زده اش کند. دلسرد و نا امید و افسرده در سایه درختی ایستاده بود که رهگذری گرما زده با کیفی بر دوش کنار او ایستاد. کمی که استراحت کرد خواست به رفتنش ادامه دهد. مرد قبل از اینکه به راه خود ادامه دهد، به او گفت:"تو شیطان هستی!"
ادامه مطلب ...
چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:داستان پند آموز, کمک کردن, درخت سیب,والدین, نیازمند بودن,خواسته,, :: 12:17 :: نويسنده : شیوا
در روزگاران قديم
درخت سيب تنومندي بود ...
با ...
.........پسر بچه كوچكي
این پسر بچه ...
خیلی دوست داشت
با اين درخت سيب مدام بازي كند ...
از تنه اش بالا رود
از سيبهايش بچيند و بخورد
و در سايه اش بخوابد
زمان گذشت ...
پسر بچه
بزرگتر شد و به درخت بي اعتنا
ديگر دوست نداشت با او بازي كند
....
....
....
ادامه مطلب ...
ماسه و سنگ
داستان در مورد دو دوست که درساحل راه می رفتند. در جای بین دودوست بحثی پیش آمد و درگیر شدند .
این برخورد آزار دهنده بود یکی از آن ها آسیب دید.
دوستی که آسیب دید چیزی نگفت و روی ماسه نوشت: (امروز بهترین دوستم مرا آرزد).
آن ها به راه ادامه دادند تصمیم گرفتند که شنا کنند.
هنگام شنا کردن دوستی که آزرده شده بود در گل ولای گرفتار شد ودوستش او را نجات داد.
پس از آن که بهبودی یافت روی سنگ نوشت:(امروز بهترین دوستم،زندگی مرا نجات داد)
دوستش پرسید: هنگامی که تو را آزردم روی ماسه نوشتی ولی وقتی تو را نجات دادم روی سنگ می نویسی چرا؟
ادامه مطلب ...
حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: دارم میمیرم گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن، تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم، ادامه مطلب ...
سه شنبه 26 مهر 1390برچسب: شناخت ار خود, اعتماد,شکر گزاری,گابریل گارسیا مارگز , زندگی,قلب,دوست داشتن,, :: 9:57 :: نويسنده : شیوا
گابریل گارسیا مارگز
^^ سیزده خط برای زندگی^^
یک- دوستت دارم، نه باطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم.
دو- هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد وکسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود.
سه- اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
چهار- دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.
پنج- بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی وبدانی که هرگز به او نخواهی رسید.
شش- هرگز لبخند را ترک نکن،حتی وقتی که ناراحتی چون هرکس امکان دارد عاشق لبخند تو باشد.
هفت- تو ممکن است در دنیا یک نفر باشی،ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.
هشت- هرگز وقتت را باکسی که خاضر نیست وقتش را با تو بگذراند،نگذران.
ادامه مطلب ... کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می رفت … دم جنبانکی که همان اطراف پرواز می کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست؟! کرگدن گفت: همه کرگدن ها تنها هستند. دم جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟ دم جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند. کرگدن گفت: ولی من که کمک نمی خواهم. دم جنبانک گفت: اما باید یک چیزی باشد، مثلاً لابد پشت تو می خارد، لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند، یکی باید حشره های پوستت را بردارد. کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی دوست بشوم. پوست من خیلی کلفت و صورتم زشت است. همه به من می گویند پوست کلفت. دم جنبانک گفت: اما دوست عزیز، دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه به پوست. ادامه مطلب ...
۲۰نکته که شما را نزد دیگران عزیز می کند!
۱-سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود. ۲-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد. ۳-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند. ۴-در شادی های مردم شریک شو. ۵-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود . ۶-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده . ۷-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود . ۸-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است . ۹-دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند . ۱۰-در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود .
ادامه مطلب ...
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:مطالعه,درک موثر,اعتماد به نفس,کلاس,درس,مفهوم,مطلب,یادگیری,تسلط, :: 9:20 :: نويسنده : شیوا
۱- زنهایی که به گونه ای رفتار میکنند که گویی از رابطه زناشویی خوششان نمی آید. ۲- زنهایی که هیچ وقت شروع کننده نیستند. ۳- زنهایی که نسبت به بدن مردها شناخت کافی ندارند. ۴- زنهایی که بار رسیدن به اوج نقطه جنسی را به مرد شان واگذار میکنند. ۵- زنهایی که در رخت خواب رفتار تند و پرخاشگرانه میکنند. ۶- زنهایی که مثل جسد در رختخواب بی حرکت و بی عکس العمل میباشند. ۷- زن هایی که در رختخواب زیاد حرف میزنند. ۸- زنهایی که مراقب بهداشت و زیبایی خود نیستند . ۹- زنهایی که خودشان از ظاهر و قیافه خود خوششان نمی آید و مرتبا خودشان را پایین می آورند و تحقیر میکنند . ۱۰- زنهایی که بیش از اندازه به ظاهر و قیافه خودشان حساس اند. ۱۱- زنهایی که بیش از حد جدی هستند. ۱۲- زنهایی که بیش از حد به مردشان وابسته هستند. ۱۳- زنهای احمق و سطحی ۱۴- زنهایی که فقط به وضع مالی و اقتصادی مرد اهمیت میدهند. ۱۵- زن هایی که مدام از نامزد یا همسر قبلی شان صحبت میکنند. 16- زن هایی که لباس زیر کهنه زشت میپوشند. |